دست پدر سخت سنگین است، خشمگین که میشود، محکم میکوبد، خشمش که فرونشست، آرام میگیرد، پدر خشمگین است، از صاحبخانه، از بیکاری، از دعوای با مادر، از تورم روزانه، از ناتوانی در اداره یک خانواده چند نفره، از آینده، از حال و از گذشته هم خشمگین است، خشم یکسره وجودش را در بر گرفتهاست.
کودک اما معنی خشم را نمیداند، بدخلقی پدر را نمیفهمد، تورم برایش واژهای بیمعناست، دلش میخواهد بالهایش را بگشاید در رؤیاهایش پرواز کند، دلش میخواهد کودکی کند، بدود در کوچه، بپرد از لب جو و بخندد به جهان.... خشم پدر اما میترساندش، شبها کابوس میبیند و دم نمیزند.
آخرین آماری که منتشر شده، حکایت از آن دارد که پدرها کودک آزارتریناند، این آمارها خشونت اعمال شده از سوی پدر خانواده را نسبت به کودکان بسیار بیشتر از میزان مجاز میدانند تا آنجا که بیش از 20 درصد خشونتها از سوی پدر به کودکان روا شده. این در حالی است که درصد خشونت اعمال شده از سوی مادران هنوز یک رقمی و اندکی از 9 بیشتر است.در این شرایط هیبت سنگین خشونت پدر بر خانواده و بهویژه کودکان سایه افکنده و سبب میشود تا کودکان احساس ناامنی کنند.
باقر ساروخانی، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه، معتقد است: کودک جزئی از مایملک خانواده به حساب میآید و اصالت فردی تقریباً به کلی وجود ندارد.
داشتن احساس تملک به کودک از سوی خانواده و بهویژه پدر خانواده سبب خواهد شد تا نسبت به کودک نیز همانند دیگر اموال و داراییهای خانوادگی برخورد شود. پدر که سرپرست و قیم خانواده به حساب میآید با اعمال نظرات شخصی خواهد توانست تا با کودک به میل شخصی برخورد کند.اگر بپذیریم که هر نوع آزار جسمی، روحی و روانی نسبت به افراد زیر 18 سال کودکآزاری محسوب میشود آنگاه درک این واقعیت چندان سخت نخواهد بود که بسیاری از کودکان در خانواده مورد آزارهای گوناگون قرار دارند.
این در شرایطی است که میبایست بیتوجهی و سهلانگاری در رشد و نمو کودک را نیز به مصادیق کودکآزاری اضافه کرد. در این صورت شاید با آماری بسیار بالاتر از آزار کودکان در خانوادهها روبهرو شویم.ساروخانی پدیده خشونت علیه کودکان را پدیدهای چند عاملی و شبکهای معرفی میکند که براساس این نظریه، خانواده را نمیتوان از بستر جامعه جدا کرد.
کودکی پدران امروز
وقتی در آمارها پدر خانواده بهعنوان کودکآزارترین شناخته و معرفی میشود، همه پیکانها به سوی خشونت نهفته در نهاد پدران نشانه گرفته میشود.یافتن مقصر در آزار کودکان وقتی جای ضربههای سیلی، کتک و یا حتی جای داغی که پدر بر بدن فرزندش گذاشته، چندان کار سختی نیست. انگشت ملامت گرفتن به سوی پدر نیز کار چندان دشواری بهنظر نمیرسد اما مگر همین پدر، روزی کودکی بیش نبوده؟ از کودک آزاردیده دیروز که خود در نقش آزاردهنده امروز ظاهر شده چه انتظاری میتوان داشت؟
پدران امروز هم روزی کودکانی بودهاند که به سختی، طعم خشونت را چشیدهاند. اگر امروز میتوان با تکیه بر آمارها ملامتشان کرد، گذشتهشان هم حلاجی شده؟بخشی از واقعیت این است که پدران کودکآزار امروزی هم به اندازه کودکانشان به توجه نیازمندند. مادامی که فشارهای مانده در روح پدران برجای بماند، انتظار پیش گرفتن روشی درست در برخورد با فرزند و خانواده چندان منطقی بهنظر نمیرسد.
خانواده به حال خود رها شده
خانوادههایی که صاحب یک یا چند فرزند هستند در بسیاری موارد هیچ آموزشی در زمینه حقوق کودکان ندیدهاند. این خانوادهها بدون آگاهی از شرایط روحی کودک و یا حتی نیازهای عاطفی کودکان به حال خود رها شدهاند. لزوم حضور مددکاران اجتماعی برای روشن کردن حقوق کودکان نزد خانوادهها روز به روز پررنگتر میشود، در حالیکه غیبت مددکاران کاملا چشمگیر است. ناآگاهی خانواده در کنار غیبت مددکار سبب شده است تا کودکان به دست تقدیر سپرده شوند و شاید چرخه نادرستی آنها را به پدران کودکآزار سالهای آینده تبدیل کند.
آمارهای پریشان
نماینده یونیسف در ایران از پراکندگی آمارهای کودکآزاری شکایت دارد.کریستین سالازار فولکمن، میگوید: انتقال آمار و اطلاعات در میان سازمانها و مؤسسات، معمولا به درستی انجام نمیشود و اگر ما شاهد انتقال اطلاعاتی در این زمینه هستیم بیشتر بر مبنای ارتباطی است که سازمانها با یکدیگر دارند.
او معتقد است باید یک سیستم نزدیکتر و هماهنگتر برای انتقال این اطلاعات وجود داشته باشد و سازمانهای مربوطه بیدرنگ اطلاعاتی را که در اختیار دارند به سایرین منتقل کنند، چرا که برنامهریزی برای کنترل کودکآزاری نیازمند یک سیستم پایش یکپارچه است تا بهوسیله آن بتوان برنامهای کامل و یکدست تهیه کرد، در غیراین صورت هر نوع برنامهای مخدوش و ناقص است.
نماینده یونیسف در ایران میگوید: بخشهای مختلفی از دولت در پیشگیری و مبارزه با کودکآزاری فعالند که انجام این فعالیتها،رسیدگی به کودکآزاری را در ایران با سرعت و اثر بخشی بیشتری همراه میکند.